دوشنبه، فروردین ۲۷، ۱۳۹۷

یک خاطره از پارسال ( کوتاه شده) - گیل آوایی

دوستم زنگ زد و گفت می خواهد پیش من بیاید. گفتم داری می آیی سرِ راهت توتون بگیر برایم بیاورتا بقول سینیور کاپه لتی دوستِ گیله مرد Disfruta de la vida از زندگی لذت ببرم!
پرسید:
-          گیله مرد کیه؟
گفتم:
-          دوست سینیور کاپه لتی!
پرسید:
-          سینیور کاپه لتی کیه؟
گفتم:
-          دوست گیله مرد!
گفت:
-          تو هم دست انداختی ها!
یادِ یک جوکی افتادم که سالهای دور یکی از دوستانم در تهران تعریف می کرد. می گفت یکی در داروخانه ای کار می کرد. یک مشتری آمد زبانش می گرفت. پرسید:
-          "آدا دوو" داری؟
داروخانه چی نفهمید. یارو هرچه گفت:
-          " آدا دوو" داری؟
 او نمی فهمید تا اینکه یادش آمد یکی در انبار داروخانه کار می کند که زبانش می گیرد. به مشتری می گوید صبر کند تا او کارگرش را که زبانش می گرفته بیاورد شاید او بفهمد یارو چه می خواهد. کارگرش را صدا می زند. کارگر می آید رو به مشتری می کند می گوید:
-          للام
مشتری:
-          للام. آدا دوو داری؟
کارگر:
-          دالیم خوبشام دالیم
کارگر می رود انبار و یک پاکت بر می دارد می آورد به دست مشتری می دهد. پول را می گیرد در صندوق می گذارد. مشتری می رود. داروخانه چی وا می ماند که "آدا دوو" چه هست! از کارگرش می پرسد:
 -
آدا دوو چی هست!؟
-  آدا دوو!!! دیگه! آچی خوبه اوچی خوبه!؟
داروخانه چی نمی فهمد. می گوید برو یک بسته اش را بیار ببینم چی هست! کارگر می گوید:
 -
یکی داشتیم دادم مشتری رفت!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر