دوشنبه، آبان ۰۱، ۱۳۹۶

ترانه ها و آهنگهای ما، و حسی در من که با شما می گویم - گیل آوایی

از لاهه بر می گشتم. چراغهای راهنماییِ پشتِ سرِ هم در  آن را پشت سر گذاشته بودم. افتاده بودم به راهی که مرا می رساند به باریکه راه دیگری که از آن به شهر خودم می رسیدم. این راه، یعنی از لاهه تا باریکه راه شهرم، راهی چهار بانده است. یک راهِ رفت و یک راه برگشت که با نرده از هم جدا شده و هر کدام دو باند دارد. داشتم رانندگی می کردم و چشمم به راهِ دو بانده ی باریک بود که یک لحظه اگر حواسم نبود!، یا به نرده ی وسط راه می خوردم یا به کامیون کناری ام که یک یدک هم با خود می کشید. هوای صبحگاهی داشت آرام آرام در آغوش ابرهای تیره و خاکستری ای می رفت که هواشناسیِ دیشبِ هلند خبرش را داده بود. ابرهایی که گاه با سرعت لاکپشتی از آسمانِ این سامان می گذشت و گاه همراه با بادِ دیوانه، دیوانگی می کرد. همینطور که نگاهم به راه بود هوای موسیقی ایرانی به سرم  زد. خوش به حالانه از داشبورد ماشینم از سی دی هایی که سال و ماهی بنا به حال و هوایی! سراغشان می روم! یک سی دی برداشتم. آن را در پخش سی دی گذاشتم. همیشه هم لجم می گیرد از شکافِ باریک و تارِ موییِ پخش سی دی! که انگار سوزن نخ می کنی، است! قطعه پیانویی که از  رادیو "ان پی اُو-چهار[1] " پخش می شد، به آخر نرسیده جایش را داد به آهنگِ ترانه ی زیبایی از سی دی که در این سالها بخشی از نوستالژیِ داخل و خارج  ایران و ایرانی شده است. هنوز دلکش نخستین بخش از ترانه را شروع نکرده!، ناخودآگاه زمزمه کردم:
- چو اسیر دامِ تو ام، رامِ تو ام، ای محرم رازم.......
و بی آنکه بخواهم!، بفکر فرو رفتم. به موسیقی به ترانه، به حس زیبایی که در آن بود، فکر کردم. به این نکته فکر کردم که طی این سالها بویژه چهل سالِ پس از خودکشیِ ملی 57 ، هنوز موسیقی ما بویژه ترانه سرایی نتوانسته چنان معنا و حس و شکوه و زیبایی را داشته باشد که پیش از این سالها بوده است. هنوز موسیقی بویژه ترانه سرایی در سالهای پیشین حرف اول را می زند. هنوز ترانه سرایی ما نتوانسته جای ترانه های نواب صفا، رهی معیری، معینی کرمانشاهی و بیژن ترقی را بگیرد. حتی هنوز هم اشعار پیشینیان ما، گذشته از شاهکارهای حافظ و سعدی و مولانا بلکه همچون شیداوعارف با آن شاهکارهایشان-  فاخر، با شکوه، نغز و بی همتاترند. ( سروده های سیمین بانوجان بهبهانی/نیما/اخوان جان جانان را من از جمله ی  سالهای پیش از خودکشیِ 57 می دانم!). براستی اگر علیزاده، مشکاتیان، لطفی، کلهر، درویشی، شهبازیان، و..... را در این سالها نداشتیم، بخش موسیقیِ سازی بقول معروف بی کلام ما، نه تنها در جا زده بود بلکه بسیار فاجعه بارتر از شرایط سیاسی/اجتماعی/فرهنگی ما بود. آثاری چون نی نوا، بیداد و زخمه های ماندگار لطفی در اجراهای خاص خودش که انگار گذشته را زیباتر به این سالهای ما پیوند  داده است(  البته بگذریم که برخی با الهام و بازاجرای آثاری از گذشته بوده)، نمونه هاییند که می شود دستاوردِ بالنده ی این سالها دانست اما آنجا دلِ ما خون می شود هنگام که می بینیم چطور شعر و ترانه و موسیقی را با فرهنگِ گندِ حاکمیت اسلامی پیوند داده و با آن به عزای فرهنگی/ اجتماعی/سیاسی ما نشسته اند. و از این بخش که بگذریم و برگردیم به ترانه سراییِ پیش و پس از خودکشی ملی 57!،  می رسیم به حسی که با شنیدن ترانه ی زیبای نواب صفا با آن صدای بی مانند دلکش،" چو اسیر دام تو ام... رام تو ام... ای محرم رازم!  منم آن شمعی که زشب تا به سحر در سوز و گدازم.....ای فتنه بکش یا بنوازم!!!!" ، کدام ترانه کدام شعر کدام اثرِ این سالهای ما چنین  حس و زیبایی را با خودش دارد!؟ یا آن تصنیف زیبای آشفته حالی از معینی کرمانشاهی با آهنگ یاحقی و صدای باز هم دلکش جان!!!...نمونه ها یکی دوتا که نیستند!!!؟؟؟ بگذریم!
حالا که حرف به اینجا کشیده اجازه دهید این را هم بگویم. آنچه گفته ام نه از روی صلاحیت یا بقول ما گیلکها " من مرا قوربان" است بلکه فقط حسی و فکری بود که بجانم افتاد و صمیمانه با شما گفته ام. همین!
( دلم می خواهد  این را هم در پرانتز بگویم! اینکه براستی آیا تاکنون ترانه ای توانسته جای مرا ببوس!، من از روز ازل دیوانه بودم رهی معیری،  آهنگ محجوبی!یا چنان در قید مهرت پایبندم- از سعدی، دیلمان بنان!، بگذر از کوی ما!، ساغرم شکست ای ساقی! از معینی کرمانشاهی و.... و یا چندتایی از عارف مانند نمی دانم چه در پیمانه کردی! نکنم اگر چاره دل هرجایی را!..............بگیرد!؟)
و همین است که دود از کله ام در می آید! فکر می کنم هیچ ملتی مانند ما به عزای خودش ننشست که ما نشستیم!!!! آمدیم ابرو را درست کنیم زدیم چشم را کور کردیم!!!! چنان شده که حتی صد و اندی سال پیش هم حسرت شده است برای ما!!!! نشده است!؟
حسرت شده است برای ما که همیشه وقتی از دست داده ایم به ارزیابی و قدرشناسی و......شکوه آن می پردازیم! خوب همین است که پایان شب سیه، سفید بود!!!!!!! 

 گ.آ
 دوشنبه ۱ آبان ۱۳۹۶ - ۲۳ اکتبر ۲۰۱۷


[1] AVROTROS/NPO4 رادیوی موسیقی کلاسیک در هلند-ان پی اُو 4کوتاه شده ی  Nederlandse publieke omroep  رسانه همگانی هلند. ( از استارت کردن ماشین تا خاموش کردن آن به این رادیو گوش می کنم!)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر