یکشنبه، مهر ۲۶، ۱۳۹۴

فانتزیِ عروس و داماد یا عکاسِ هلندی!- گیل آوایی



 
این عکس را دو سال پیش کنار دریای شمال، ساحل هلند، گرفتم و  در فیسبوک گذاشتم با یادداشتی که در زیر می خوانید:
از دور داشتم نگاه می کردم. یک عکاس داشت این طرف آن طرف می رفت. یک عروس داشت لباسش را روی سینه مرتب می کرد و بالا می کشید. یک داماد هم دستش در دست عکاس به سمتی کشیده می شد. کمی که نزدیک تر شدم دیدم عکاس، داماد را پشت فرمان نشانده و به عروس دارد نشان می دهد که چطور ماشین را به جلو هول بدهد. پس از چند بار تمرین خلاصه عروس خانم دو دست روی درِ صندوق عقبِ ماشین، تمام زورش را داشت می زد تا ماشین را تکان بدهد. یک نفر هم که باید شاهد بوده باشد دستها در جلو مودبانه بهم گره زده گلی هم تزیین یقه کتش کرده به تماشا آماده باش ایستاده و من از جایی که به این همه نظاره می کردم به سرم زد بروم یقه داماد را بگیرم بگویم آخه الاغ جان این چه ایدۀ مزخرفیه که پشت فرمان بنشینی عروس ماشین هول دهد آن هم با لباس دامن گشاد زیبای عروس!. برو بنشانش توی ماشین بیا در را برایش باز کن. به عروس بگویم به محض پیاده شدن دست دور گردن دامان حلقه کن ناز کن عشوه کن با هم خرامان رقصان با لب دادنهای بیادمانی شادی ای در این عکس ثبت کنید! البته اگر نمی گفت به تو چه!!!؟؟؟ هرچند بخودم گفتم هر کسی فانتزیهای خودش را دارد!!! خوب به من چه!!!! به هرحال وقتی خیلی نزدیک شدم کار از کار گذشته بود و عکاس عکسها را گرفته بود و داماد هم چپیده پشت فرمان نمی دانم به کدام خیالش گیر داده بود!


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر