سه‌شنبه، مهر ۲۱، ۱۳۹۴

همین!- گیل آوایی



چه ساده
دوره دوره اشتباه می گیریم
تاوان شمردن چه سود
هنگام که
جوانی پیر می شویم
پیری جوانی می کنیم
بی جوانی!

دوره ها را پریده، می پریم!

پیرزنی ست در گذرِ پاییزی ام
با عروسکهای کودکانه اش
پشت پنجره روزها به انتظار است!
پیرمردی شوق کودکیِ نگاهش را می افشاند
دست بر نیارد به هایی...... هویی.....
عصای سنگینِ اسارتِ ماندن...وسوسه ای که هیچ!، مگر ماندن!
نمی دهد امان!

نگاهی در آینه هر روز نگاهت می کند مات
رفته رفت
آمدن می آید هرچه باد
اکنونت را بچسب مست
لحظه لحظه می گذرد بی انتظارت!
همین!
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر