جمعه، اردیبهشت ۱۱، ۱۳۹۴

بیشتر به یک ترانه می خورد تا......................! - گیل آوایی



شعرواره ای ناتمام بی انتها!!! همینطور ول کن نیست تمام شدنی هم!
هر چه هست شاید خواندنی باشد برای شما هم!
بیشتر به یک ترانه می خورد تا......................!
.
چون ابر غم
بر چشم من
باریدنش می گردد آغاز،
دل می کند یاد تو با هر آهِ من
چون زخمۀ ساز

آن گه
که با هر زخمۀ تاری
کنی هر واژه ام داد
با سوزِ جانسوزی
به هر فریاد، من می خوانم اواز

وقتی که
بیتابی
بجانم افکند آتش
کنم فریاد
فریاد
آه از سکوت تو
چو بغضی در گلو
می خوانی ام باز

ای همرۀ من، ای تو من،
بی تو چه سازم،
ای وای وای، هنگام، بر بام خیالم
آن گه
که با دل می شوی جانانه همساز

چون مخملِ ابری،
گهی آرام آرام
با هر نفس آیی،
خرامی،
آه، بی تا
گاهی چنان
عشوه گری
شوری
شراری
می کنی ناز

دردا چنین چون خاکِ من،
نزدیک وُ دوری!

دوری چو من با من!
بسانِ رقص دریا!
موجانه مستی مست! می آیی خرامان!
وآنگه گریزی چون خیال من به پرواز!

ای تو هماره بودنِ همراهِ در راه
ای راه
ای بیراه
ای رهوارِ پُر راز!

لیکن
گریزی چون خیال من به پرواز!
.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر