جمعه، خرداد ۱۰، ۱۳۹۲

همچو مرغی به قفس بال زنان می خوانم - گیل آوایی

جمعه ۱۰ خرداد ۱۳۹۲- ۳۱ مه ۲۰۱۳
همچو مرغی به قفس، بال زنان می خوانم
دلشده مستِ خیالم، از آن می خوانم

ره به جایی ندهد این قفسِ بسته وُ لیک
سر به دیوار قفس، ناله کنان می خوانم

چشم در پرده اشک است زهر خاطره، یاد
خونِ دل می خورم وُ سینه دران می خوانم

روزگاران دگر بود، چنین گشت به راز
بال وُ پر بسته به آهی زغمان می خوانم

می ندارم دگر از داغ وُ درفشی پروا
ژاله می بارم وُ از شب زدگان می خوانم

جنگلی نیست تو گویی، همه سرگردانند
آتشی شاید از آن سرخ وشان می خوانم

ای دریغا دلِ عاشق، دلِ خاک است هنوز
خاوران شد همه جا زآن به فغان می خوانم

همت ای سروِ جوان، خیز که این قوم بلا
در هراس است زتو، باتو جوان می خوانم

یکشنبه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۹۲

بازخوانیِ شعر بلندِ " یک سکوتداد" - گیل آوایی

پنجشنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۹۲

نازم آن جنگل افشان، که همه حیرانند - گیل آوایی



سه شنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۲ - ۲۳ آوریل ۲۰۱۳

نازم آن جنگلِ افشان، که همه حیرانند
رازِ ناگفتۀ ما گویی چنان می خوانند

دل ربایی وُ برِ ما گذری عشوه به ناز
آه دانی که حریفان همه در میدانند!؟

دل به جان آمده از رقص خیالت، ای داد
گو چه خواهی که به نام تو همه مستانند!

زخمۀ تار وُ سبو، باده و نی، دیده به راه
وای بر دلشدگان بهرِ تو سرگردانند

باده از چشم تو دارد دلِ مستانه به راز
عشوه ها چون کند هر یادِ تو، مستان دانند

شبِ ما ازچه گذاری زپی ات مستِ خیال
هر غزل دیده وُ دل، یاد تو می گیرانند

دل فغان است، به بر نیستی، هستی، اما
آه از این بود وُ نبودن، همه از دل مانند

گر که باچرخ نچرخد زتو کامِ دل ما
گو چرا از تو همه جان وُ جهان چرخانند!؟

یکشنبه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۹۲

شبانه - گیل آوایی



حیرت وُ حسرت وُ انتظار!
آه
خاورانها را
کوه بر نمی آرد تاب!
همراه!
شکستن
ره آوردِ راهِ بی سوار است
چشم به راهی بیهوده!،
خود سوار راهی!
از چه دستها
به ناباوری سودن!؟
سلاح که برگیرد پس!
اگر بر نتابی،
آتشِ مرگ یک بار! شیون هم!؟

2
چه داد و ستدِ حقیرانه ای!
نرد می بازند مرغانِ خانگی
به نعل و به میخ!،
لاپوشان کدام جنایت است جانی ستودن!؟

آه
که خاورانها
شرافت این خاکند!
ما میراث باختگانیم،
خشم کدام نسل گیراندن
چنین!
اینک
که مُشتها بی سلاح،
مویه بارانند
آفتاب کاران یک تاریخ انتظار!
آیا
آتشی هست کُندۀ این خیلِ پا به جا!؟