یکشنبه، مهر ۰۲، ۱۳۹۱

مادران انتظار - گیل آوایی




آفتاب از چشمان تو بر می خیزد،
شبان ِ اینهمه اندوه 
شرمآگینه آب می شود.

و انتظار تو
زندگی را فوج فوج پرواز می دهد،
در آسمان خاورستانهای خاک
باری چنین
وطن
از دستان تو سبز است
مادر

گذر غریبیست
پا به پا
همراه
در تب و تاب حادثه
آنگاه هراس یک دنیا سکوت
دخمه های انفرادی و تابوت
تردید ماندن و شکست تاب می دهد،
مرهمِ زخمهای بی مرهمی.

آغوشت بستر نوازشیست،
چونان نُتِ آوای لالایی تو
در پرواز خیال
گاهان شکنجه
تنهایی محض
انفجار
پای دار
سر بدار

هستی و همسفری
راه مرگلاخ خاک، خاوران
چه شکوهیست در تو مادر
که خشماواهای همه ناروایی
به ترنمی توش می دهی
از سر گذراندن

باری چنین وطن
از دستان تو سبز است
مادر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر