سه‌شنبه، بهمن ۱۱، ۱۳۹۰

جشن سَدَه بر ایرانیان خجسته باد - گیل آوایی



جمعه، بهمن ۰۷، ۱۳۹۰

یاد دیار می کُشد، طاقت انتظار نیست - گیل آوایی


27ژانویه 2012
یاد دیار می کُشد،  طاقت انتظار نیست
جان به لب آورد مرا، فرصت انتحار نیست

روز و شبم خیال شد پر بزنم بسوی خاک
ای وطن ای تمام من، بی تو مرا قرار نیست

باده به گریه می شود، هم نفس شبانه ام
زمزمه ی هزاره ام، در وطنم بهارنیست

شوق می شبانه ام، شعر تر وُ ترانه ام
همدل وُ هم پیاله ام، مطرب غمگسار نیست

یاد وطن تمام من فکر من و خیال من
دوری وُغم هوارِ من، بادۀ خوشگوار نیست

شوروَشانه سر دهم، های به های گریه ام
وای از این غمانه ام، همره سربدار نیست

سوگِ وطن کشد مرا، دور ز خاک و لانه ام
مانده در این سرای غم، هم وطنی کنار نیست

ای دل بی قرار من، صبر چه پیشه می کنی
خیز شرر بپا کنی، شرم به روزگار نیست

پنجشنبه، بهمن ۰۶، ۱۳۹۰

چه غم گرفته دلم!، سوزِ دل هوار من است - گیل آوایی


چه غم گرفته دلم!، سوزِ دل هوار من است
فغان کنم من از این غم که روزگار من است

کجا برم، به که گویم وطن وطن، ای داد
به هر کجای وطن خونِ سر بدار من است

دریغ وُ درد از این جانیان استبداد
که جنگ اهرمنان باز کارزار من است

زگور وحی و جنایت برآمده است الله
چنین نماند وُ یاری ات افتخار من است

بیا به یاری من هموطن که بیداد است
که دست یاری دهیم باری آن بهار من است

شکستِ ماست جدایی اگر که دریابی
وگرنه رزم رهایی ره وُ شعار من است

چهارشنبه، بهمن ۰۵، ۱۳۹۰

شبانه - گیل آوایی


مرده ها به صف
تابوت کشانند
روزمرگِ زنده بگوران

دستها به مُشت
خشمافریادی هر آینه
شهر تشنه ی طوفان است
مرگ یک بار
شیون یکبار
.
گ.آ

سه‌شنبه، بهمن ۰۴، ۱۳۹۰

داستان هفت رود اثر آلیس مونرو، برگردان فارسی: گیل آوایی


داستان دیگری از آلیس مونرو با نام هفت رود یا Wenlock Edge را به فارسی برگردانده ام. این داستان نیز بصورت پی دی اف منتشر شده است. برای خواندن آن >> اینجا >> کلیک نمایید

شنبه، بهمن ۰۱، ۱۳۹۰

شبانه - گیل آوایی


شبانه
گیل آوایی
نیمه شب 21ژانویه 2012

درون خویش به لبخندی رنگ زدن
رنگین کمان دروغینِ خاکستری ی این سالهاست
که بهارانش کوچیده اند
راستی را
کجا می رسد آهِ اینهمه که با خود می کشیم!؟

دوشنبه، دی ۲۶، ۱۳۹۰

دیدی ای هم وطن عمامه به سر شیطان شد - گیل آوایی

دیدی ای هم وطن عمامه به سر شیطان شد
قسمت مردم از آزادی فقط میدان شد

آنچه از رحمت حق گفت ریاکاری بود
ترجمانی که چوخون آیه آن قرآن شد

بر سر دار نمودند همه پیر و جوان               
دین اسلام چنین فهم همه انسان شد

گرچه خونبارتر از آن شده باور ناید
لیک رحمان و رحیمش همه را زندان شد  

مفلس بی همه چیز کز صدقه نان می خورد
کشت وُ خون ریخت، و از خون کسان حیوان شد

آنکه دیروز چو کِرمی به مغاکش لولید
چنگ اندازِ همه دار و ندار ایران شد

وقتِ آن است که میهن ز ستم برهانیم
همت ای هموطن ایران  همه اش زندان شد

جمعه، دی ۲۳، ۱۳۹۰

باز هم یار به ما خشمِ گران می گیرد - گیل آوایی


نیمه شب 12ژانویه 2012
باز هم یار به ما خشمِ گران می گیرد
بهر آتش زدنِ ما سر وُ جان می گیرد

همه ی ما که زاندوه زمان خونین است
کودکی می کند وُ اشک نهان می گیرد

آه از این بازی پیرانه سرِ رابطه ها
گه چنین می کند وُ گاه چنان می گیرد

خصم ما می شود و راه رقیبان پوید
دل به دل می کندوُ دل توأمان می گیرد

چه شود باز چنین می کند این چرخ چموش
یار خطی کشد و خشم نشان می گیرد

غم فزون است و سبو نیست، فغان است مرا
ای دریغا که زغمها دلمان می گیرد

جای هر بوسه تو گویی غم دل کاشته است
که زهر بوسه دلا غم فَوَران می گیرد

ما فسردیم از این گاه چنین، گاه چنان
یار ما  همچو زمان هی نَوَسان می گیرد

شب ما ناله ی صد آهِ دل ماست، دریغ
بی وفا دلبری اش سود وُ زیان می گیرد

کسب وُ کار است وفاداری دلدار، دریغ
کاین مسیحا نفسی می دهد آن می گیرد

داستان - شور - اثر آلیس مونرو با برگردان فارسی از گیل آوایی

سه‌شنبه، دی ۲۰، ۱۳۹۰

وای اگر برای ما تصمیم بگیرند - گیل آوایی

ملت ایران اگر خودش برای سرنوشتش تصمیم نگیرد، برایش تصمیم می گیرند چه با سرنگونی حکومت اسلامی و چه در مهار دیوانگیهای این حکومت جهل و جنایت!>>> ادامه <<< 

دوشنبه، دی ۱۹، ۱۳۹۰

آی جاری ِ بی طوفان - گیل آوایی


9 ژانویه 2012
آی جاری بی طوفان
خشمهای فروخورده فریاد باید
دستِ بی مشت
ساییدنِ دستی دیگر،
حسرتآه زنده بگوریست!

این خاک بجان آمده است
سترونِ جاری، جاریِ سترون

هیولای آیه خوان
ننگ بشریت می افشاند هنوز
هر آیه نفیر نفرت است
آه
از کدام گور  آیه چیده اند ناروایان
که چنین بیداد است خرمنِ یک تاریخ بیزاری

دشت بی بهاریست داشتِ اینهمه بلاهت
سوگوارگی مرهم زخم نیست
نوش داروی پس ازمرگ است
خشم تو از چه به کوله، خاک می خورد
آب از آب نمی جنبد
خشت بر خشت خیال است
بایدت باوری
پایی اگر بر این تشنه ی لمیده ی شهر
کوبان
گورِ هزاره ی جلادانِ جاهل وُ جانی
دهن باز می کند در جابجای ی زنده بگوران هار

از چه خون خوردنِ بی فریاد
از چه ماندنِ در مانداب
از چه دل به چزانی به آتش دردِ اینهمه بیداد
آی
اندوه
اساس بودن این جانیان است
وای
اشکِ حسرتِ نانی
بر چشمانِ خواهشِ دخترک دشت
ستاره ستاره نور می باراند اگر.......
ننگ بر ما بیش
اگر نشوریم بر این نابجایان

جمعه، دی ۱۶، ۱۳۹۰

داستان " تشک سنگی " اثر مارگارت ات وود- برگردان فارسی: گیل آوایی


داستان " تشک سنگیStone Mattrass " اثر مارگارت النور ات وودMargaret Atwood نویسنده کانادایی ست که در هشت قسمت در نیویورکر منتشر شده است. این داستان را به فارسی برگردانده ام و هنر و ادبیات پرس لیت آن را بصورت پی دی اف منتشر کرده است. 

دوشنبه، دی ۱۲، ۱۳۹۰

مویه هوار - گیل آوایی

چشمان مات
منم و دیواری
زخمه های یک هوار
در من واگویه می شود
آه چه می خواستیم
که از حجله گاهمان تیرباران قسمت مان کردند ناروایان