پنجشنبه، دی ۰۹، ۱۳۸۹

آن وُ این سالها- گیل آوایی

آن وُ این سالها
گیل آوایی
دسامبر2010

ابر وُ کوچ بی سامان
هوار مرا
باد می سراید
در گذرگاهان بی گذر

باغ کودکی ام
آوازهای بازی بیخبری را
هنوز ساز می کند
گاهان گریزهای خیال پا به گریز
در به در

کوچ وُ کوله وُ حیرت ِ وامانده ای
که می گیراند
از کجا به کجا
در آن وُ این سالها!؟

جنبش سبز بدون فکر و آماجهای ملی، جنبش نیست - گیل آوایی

یک واقعیت را بدور از هر گونه پوپولیسم و شخصیت پرستی و قهرمان سازی ای که جامعه ی ما گرفتار آن است، می خواهم بگویم که اعتراضات پس از افتضاحات ریاست جمهوری در حاکمیت خونبار اسلامی، برایند سه دهه از مبارزه و سرکوب و تحقیر است که در یک فرصت مناسب برای چندمین بارفریاد خود را هوار زده است و این بار نیز همانند سالهای سرکوب دانشجویان در زمان ریاست تدارکاتچی ِ گفتگوی تمدنها، خود را نشان داده است اما زیرمجموعه ای از درون حاکمیت با توان و گستردگی بیشتری از یک سو همسو با نفرت و اعتراض عمومی و از سوی دیگر مهار پتانسیل نیرومند اعتراضات، با آن همراه بوده است.

چهارشنبه، دی ۰۸، ۱۳۸۹

نجوا - گیل آوایی

نجوا
گیل آوایی
دسامبر2010


آیه های عبث
حادث حدیث کرد به حادثه های بلاهت فریب
وحی دروغینی که مناره و ناقوس
جار زدند
تا تقدس قدیسینش بدانند راه باختگان جهالت نشین
روزگار سیاهی و نفرت
فضاحت بندگی بیهوده ای بپوشانند بشریت نابینای چشمباز
که همیشه نیاز
که همیشه گناهکار
که همیشه بدهکار
که همیشه بردگانی به سیاهی لشکر در کار
با لا پوشانی هماره ی همسوی باد
ریاکاری ماندگار ابلهانی به بلاهت ماندگار

چه درد غم انگیزیست

فریادهای به اینهمه انکار
چونان برامد خورشید
هربامداد
چشمی به تماشای سِحْر سَحَرگاهان
چشمی به ندبه و زاری آیه های عبث
آه اگر نه ِ ابلیس را
می ستودند با من



سه‌شنبه، دی ۰۷، ۱۳۸۹

اتحاد ملی برای سرنگونی کل ِ حکومت اسلامی یک ضرورت و یک وظیفه ی ملی است- گیل آوایی

اتحاد ملی برای سرنگونی کل ِ حکومت اسلامی یک ضرورت و یک وظیفه ی ملی است. با مبارزه ی سازمانیافته و هدفمند می توان سرکوبها و دیکتاتوری سازمانیافته را در هم ریخت

ادامه<<<

یکشنبه، دی ۰۵، ۱۳۸۹

غول اسلام و وحشت آیت الله ها – گیل آوایی

از آنچه که در الجزایر و سومالی و سودان و پاکستان و افغانستان یعنی القاعده با همه ماجراجویی های ابلهانه اش که آب به آسیاب همه آن کشورهایی می ریزند که هماره ی تاریخ بر گرده کشورهای فقیر و خاک بر سر! سوار شده و می شوند؛ بگذریم، غولی از چراغ جادوی آیت الله ها و مراجع تقلید در ایران اسلامی بیرون آمده است که خود ِاین خرافه مستان ِ نان به صدقه و سهم بلاهت ِامام خور، از هیبت خونبار و سرکوبگرانه ی آن به وحشت افتاده اند.
می گویم به وحشت افتاده اند زیرا به راحتی آب خوردنی یک آیت الله، یک مرجع تقلید شیعه، بدست جانیان اسلامی یعنی جوجه حزب اللهی های دیروز، سکه ی یک پول می شود اما جز هارت و پورتهای توخالی و راه به هیچ جا نبردن، کاری نمی کنند! کجا شد آن فتوای جهاد!؟ کجا شد آن عمامه از سر برگرفتن و پا برهنه درکوچه خیابانهای شهر راه افتادن و فریاد ِ وا اسلاما سر دادن!؟



پنجشنبه، دی ۰۲، ۱۳۸۹

حکومت جانیان اسلامی و سرنوشت یک ملت - گیل آوایی

امروز هیچکس نیست که ریاکاری و قتل وغارت درحکومت اسلامی را انکار کند. حکومت الله بختکی اسلامی، جان و مال و آینده ملت و میهن ما را در چنان گرداب هولناک ِ تباهی می برد که برون رفت از آن تا نسلها غیرقابل پیش بینی است.


دروغ و ریاکاری در همه ی جنبه های اجتماعی و اخلاقی جامعه ریشه دوانده است. خرافات بیداد می کند. قدرت و حکومت دردست مشتی ابله جنایتکار جمع شده و به هر پلیدی و جنایتی برای در قدرت ماندن دست می زنند.

جانیان حاکم در حکومت نحس اسلامی، خود نیز بخوبی می دانند که در چه منجلاب متعفنی گرفتار آمده اند و برای لحظه ای رهیدن از این کابوس چنان به هرج و مرج و بحران آفرینی و بیشتردر بحران غلتیدن دامن می زنند که اصل ماجرا را شاید لاپوشانی کنند.

آخوندک ِحقیری در میان مجیزهای مشتی مزدور ِ حقیر تر از خود، باورش شده است که چیزی بارش است و می تواند از این باتلاق ِخود آفریده رهایی یابد. مرگ و نباهی و فریبکاری و دزدی و حقارت از بالا تا پایین این حکومت ِفاسد و نالایق را در خود گرفته است. همه شان به راحتی آب خوردنی دروغ می گویند و هر حقیقت عریان و آشکاری را، خود فریبانه! انکار می کنند و با وقاحتی که فقط از خود این جانیان بر می آید، بر دروغها و ریاکاری شان اصرار می ورزند، تو گویی که خود انکاری از اصل حقیقت می کاهد!

و اینهمه از این حکومت ننگین، برآمده از همان گام نخستین فریبکاری آیت اللهی بود که جنایتکارانه

شنبه، آذر ۲۷، ۱۳۸۹

بی هیچ تعارفی بگویم که ...- گیل آوایی

نامه ی خانواده ی نوری زاد به خامنه ای: ماموران انتظامی، برادران شریف و بزرگوار لباس شخصی، حجاب از سر ما برکشیدند و بر سر و دست ما تا توانستند نواختند(بخشی از نامه ی خانواده ی محمد نوریزاد ه خامنه ای)ا
نامه این اسیران در چنگال قاتلان را خواندم و من نیز دلم مانند هرایرانی دیگری به درد آمد و گُر گرفتم از اینکه چنین برخورد جنایتباری در وطن من رخ می دهد که خانواده ی اسیر چنین می نویسد:ا
بی آنکه بخواهم در چنین شرایطی که اینان گرفتار آمده اند مشکلی به مشکلشان بیافزایم، می خواهم بگویم که اینان چه می کردند وقتی دختر ِاسیر ِ در همین قتلگاه اوین را شکنجه می کردند( می کنند هنوز!)، تجاوز می کردند( می کنند هنوز!)، اعدام می کردندمی کنند هنوز!) و همین ماموران انتظامی و برادران ِهم اینان و بقول خودشان شریف! و بزرگوار! که دختران اسیر را شکنجه و تجاوز و اعدام کرده بودند، با جعبه ی شیرینی به خانه ی خانواده ی دختر به قتل رسیده در قتلگاه اوین، می رفتند و خبر تجاوز پیش از اعدام ِ دختر را به آنان می دادند!ا
یا
پس از شکنجه و تجاوز و اعدام پسر خانواده ای، پول گلوله را از خانواده او طلب می کردند!ا
آن زمان و این زمان! همین خامنه ای بود و همین لباس شخصی ها بودند که از سوی اینان برادران شریف! و بزرگوار نام برده می شوند!ا
بسیاری از همان لباس شخصی های دیروز، رئیس جمهور و وزیر و نماینده و سفیر و مدیر و میلیادرهای امروزو حتی اصلاح طلب ِ همین حکومت سراپا فریبکار و نکبتبارند!ا
بی هیچ تعارفی بگویم که همه ی این به اصطلاح اصلاح طلبان و ملی مذهبی ها و چه و چه، محللهای قاتلان در حکومت اسلامی و دوران یک گذار فریبکارانه ی این حضراتند تا از آتش خشم مردم ِ بجان آمده و دادخواهان آنهمه جنایتی که بر مردم و سرزمین ما رفته است، در امان بمانند!ا
اینها را گاه به گاه می گویم و می نویسم تا همان خطایی را که در انتحار 57 کردیم، تکرار نکنیم و خمینی های بزک شده ی شرماگین ِ امروز را بشناسیم که با چه تفکر و فرهنگ و برنامه و بزکهایی سوار بر گرده ی مردممان شده و می شوند!ا
ورنه شدیدا به این شاه بیت باور دارم که می گوید:ا
مردی نبود فتاده ای پای زدن
گر دست فتاده ای بگیری مردی

با مهر

گیل آوایی
بیست و هفت آذر 1389

جمعه، آذر ۲۶، ۱۳۸۹

تو و من - گیل آوایی

تو تاخت زدی به تاراج
من کوله بر کشیدم از خاک و خاوران
تفنگها
مرز میان من و تو
انفجار فریاد بود
جنگل و سربدار
تو نشیندی و تاختی
تاخت و تاز
تازانه
تازی به قهقه
بلاهت را پاس داشت به قسمت قرنها خرافه میراثش
خوش خدمتی ات شد اینش که مکه، مدینه، بیروت
نعره ها به تشویق تو هورا کردند لابه مرگ
و تو تاخت زدی مرا
به تاراج و خاک به ویرانه نشست از اینهمه سوگ
که تازانه تازیدی
و من عبرت یک تاریخ را باورم بود که ماندم
هستم هنوز
روز حساب
تو هستی و من
مرزی نخواهد بود دادخواهی مرا
که ترا باز بجویم از آن همه ناروا تاخت که تازیدی
آیا مرگ تو
آخرین روزمرگی این خاک خواهد بود!؟
پیش از سبزانه بهاران در راه!ا
من به همین امید زنده ام
و تو مرده وار کابوس ات می شماری
با هر فریاد من

از کمک ماهانه ی 25 میلیون دلاری حکومت اسلامی ایران به حماس! تا کاج یازده میلیون دلاری در ابوظبی!-گیل آوایی

دراخبار رادیو شنیدم که یک کاج کریسمس یازده میلیون دلاری در ابوظبی یعنی همان شیخ نشین نیم وجبی که ادای یک کشور را در می آورد،برپا می شود و با شنیدن این خبر تصویر غم انگیزی در مقابل چشمانم جان گرفت نه اینکه از شکوه یک جشن در جایی از این دنیای غم انگیز دچار بخل و حسادت شده باشم! نه! بلکه از بلای خانمانسوزی دلم بدرد آمد که در ایران بلازده ی ما حکومتی بر سر کار است که ماهانه 25 میلیون دلار به حماس در غزه کمک می کند اما خانوار ایرانی از داشتن یک وعده غذا!، محروم است و کودک ایرانی در حسرت یک لقمه نان شب، بی شام سر به بالین می نهد و حکومتی که نه ربطی به عرب یا فلسطین و غزه دارد و نه سر پیاز آن ماجرا و نه ته پیاز آن است از سفره ی تهیدستان ایران می دزدد و به شکم مشتی خرافه مست ِ قاتل می چپاند! اما

از نژاد وُ مرام وُ فرهنگ وُ تفکر و قوم وُ قبیله ی همان مشتی خرافه مست قاتل، که نان به تحمیق و گرو کشی مردم گرفتار آمده در تیره روزی وا اسلاما،می خورد؛ کشوری عربی! برای جشن کریسمس درخت کاج یازده میلیون دلاری برپا می کند!

پنجشنبه، آذر ۲۵، ۱۳۸۹

چرا قاتلان شریفترین فرزندان این آب و خاک را بزک می کنیم و با این همه تجربه های خونبار هنوز گرد این جانیان، الله اکبر و حسین حسین می گوییم!؟ - گیل آوایی

تردیدی نیست که ملاک آزادی و حقوق انسانی و کرامت انسان از نگاه همه ی آنانی که برای برقراری یک جامعه ی آزاد و مردم سالار مبارزه  می کنند با آنچه که حکومت اسلامی نعره می کشد و لابه می کند، تفاوت صدو هشتاد درجه ای دارد و کاملن در دو سوی نیکی و پلیدی قرار می گیرد اما در چند و چون چنین ملاک و نگاه به انسان و کرامت انسانی به تفکر و باورهای شخص بر می گردد که آنرا تبیین می کند یکی از تجربه های خونبار ما ایرانیان از سر گذراندن نشیب و فرازهای همین مقوله است در تب و تاب جامعه ی ما که اگر از دورهای آن بگذریم و به همین سه دهه از حاکمیت خونبار اسلامی نگاه کنیم در می یابیم که هر آنچه بر سر ما و سرزمین ما آوار شده و حرمت و کرامت از جامعه و مردم ما زدوده است، ملاکهای دینی یا در یک کلام همان بینش آخوندی به جامعه و فرهنگ و انسان است.

سه‌شنبه، آذر ۲۳، ۱۳۸۹

برای رهایی راستین از بختک حکومت اسلامی تقابل با همه ی این حکومت است و دل خوش نداشتن به جابجاییها و تغییر چهره های این حکومت ننگین! – گیل آوایی

همانطور که بارها نوشته ام و گفته ام، از نگاه من و بسیاری از هم اندیشان من کل این حکومت با همه ی مجموعه ها و زیرمجموعه هایش نابجا، ناروا، بی اعتبار و غیرقانونیست و همه ی حرف و تلاش و خواسته ی من تقابل پیگیرانه با این حکومت، ستیز با این حکومت و دور ریختن فرهنگ و تفکر و باورهای قهقرایی و خرافه مستانه ی این خدافروشان است حال چه با خاتمی باشد چه با موسوی یا کروبی یا مصباح و خامنه ای و نوچه های قاتلش که به جاه و مقام رسیده اند.

دوشنبه، آذر ۲۲، ۱۳۸۹

گندشان بزند که گند زده اند به همه چیز

مدیریت جهانی حکومت اسلامی!!!گندشان بزند که گند زده اند به همه چیز!!!با خواندن این خبر، اقتدار حکومت اسلامی را خودتان حدس بزنید، آن در داخل کشور و اینهم در خارج : شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی اعلام کرده که سه کشتی باربری این شرکت که در آبهای سنگاپور توقیف شده اند، در هفته جاری به حراج گذاشته می شوند.

شنبه، آذر ۲۰، ۱۳۸۹

خدامستان بی چشم و رو – گیل آوایی

خدامستان بی چشم و رو – گیل آوایی

بی پرده
پرده دریدی دریده رو
بر کدام حادثه حادث شدی
که حدیث
از لای پای حرام احرام می کنی
تا حریم اینهمه لاطائلات ببافی
بیین
سنگ سیاه
سوده به هزار لابه ی مفتی که حاجی هنوز
سبیل می چرباند
خدا و خلق و شیطان رنگ می کند
دریغا بلاهت، بازار گرمی خرافه مستان است
به عمامه های تا یک من فریبکاری خدایتان
که صاحب به چاه آب کشد قداست بی چشم و روی
وقاحتی که هنوز بشریت داغدار می چزاند

ناتمام
گیل آوایی

نمی دانم کی نوشتم ولی باید با حج و مج و مراسمی از این دست ربط داشته باشد

پنجشنبه، آذر ۱۸، ۱۳۸۹

سبزانه ی خاک وُ رزم جانان یاران

سبزانه ی خاک وُ رزم جانان یاران
سرخ است وطن زخون یاران یاران
برخیز وطن ز زخم این اهرمنان
می خواندمان چو سر بداران یاران
....
ایران وطنم، جهان من ایـــــران است
هم ظاهر و هم نهان من ایـــران است
جـــــانم گر از آغوش وطن مانده جدا
هر جا که روم، روان من ایران است
......
ای دادِ وطن، وطن سیاهپوشان است
خونبارش ِ ماتم سیاووشان است
برخیزیم و آتشی بگیرانیم باز
کاین خاک زخشم آرشان جوشان است
.......
دردا زوطن به خون دل می خوانیم
با داغ و درفش و سوز دل می خوانیم
تا بوده وطن وطن پرستان را یاد
غمنامه ی یار زیر گِل می خوانیم

گیل آوایی

سه‌شنبه، آذر ۱۶، ۱۳۸۹

پایکوبان به لج - گیل آوایی

پایکوبان به لج
گیل آوایی

خیابانها در له له انتظار گویی
کاین پایکوبان
شوقانه مست
لج لج لجانه
دستها چونان جنگلی سبزان سرو
زنجیرهای آیه و اهریمن می درند

دوشنبه، آذر ۱۵، ۱۳۸۹

توریست و ترجمه ی جمکران* - گیل آوایی

یک توریست خارجی همراه با مترجم خود برای سر در آوردن از جمکران به آن محل می رود. از مترجم خود می خواهد که از یکی از مردمی که آنجا بودند بپرسد جمکران یعنی چه.

مترجم رو به یکی می کند و می گوید این اقای خارجی می پرسد جمکران یعنی چه؟
یارو کمی دور و برش را نگاه می کند و می گوید: جمکران یعنی جمعیت ملایان کونی رانده شده از نجف
مترجم در حالیکه با خود فکر می کرد که چگونه ترجمه اش کند، به خارجی می گوید:
He says Jamkran is the abbreviation of : The refugee homosexual mulla’s deported from Najaf-Iraq
توریست خارجی تعجب کرده و می گوید:
What!? They themselves are homo but the excute homo’s!? lets ask another one!
چی!؟ آنها خودشان همجنس باز هستند بعد همجنس بازها را اعدام می کنند!؟ از یک نفر دیگر هم بپرس لطفن
سپس به یکی اشاره می کندو می گوید :
Ask him, he may know what Jamkaran means?
از او بپرس: شاید او بداند جمکران یعنی چه
مترجم از کسی که گوشه ای ایستاده به آنها می خندید و توریست به او اشاره کرده بود، پرسید: این توریست می خواهد بداند جمکران یعنی چه؟
پاسخ می دهد: جمخته موللایانه کوسپراخار رُو باوردده ایرانا نکبته جا
مترجم گفت یعنی چی!
جواب می دهد:
خاب آقاجان این دیگه کاری نداره که! ج یعنی جمخته، م یعنی موللا، ک یعنی کوسپراخوار، ر یعنی رُو باورده، ا یعنی ایرانا، ن یعنی نکبته جا
مترجم گفت:
چه جوری ترجمه اش کنم!؟
گفت خودم ترجمه اش می کنم!
The fucked up mother fucker mulla’s destructed iran with misery

* این مطلب بصورت یک پیام برایم ارسال شده که بر اساس آن چنین درآورده ام. با پوزش از خوانندگان اگر با نوع واژه های بکار رفته موافق نیستند

شراره های دلم - گیل آوایی

شراره های دلم
گیل آوایی
دسامبر2010

شراره های دلم را
به یادها پیوند داده ام

آبها
آینه ی جاری

بودن ِ یک کرانه ی بی انتها
تا یک دریا
پایکوبان به لج
موج وُ اوج وُ نامانا

دلم
کوله ی آوازهای سکوت وُ بند وُ پنجره
تا بیکران خیال
بال می زند

پَر وُ پرواز وُ یک خاوران فریاد

مشتها هنوز
آهیخته خشم
دار وُ دام وُ داغ می درانند

شنبه، آذر ۱۳، ۱۳۸۹

شانزده آذر - گیل آوایی

 شانزده آذر روز دانشجو
گیل آوایی

گل هزار آواز می شکفد در بهار گلوی من
وقتی
هراس می دری
در چنبره ی چنگال خونین استبداد
آزادی می سرایی به هر گامت
سنگفرش این خاک
له له هزار ساله چشیده است
تا بهاری که تو فریاد می کنی
چه پرواز پُر شوریست پَر کشیدن
در کرانه ی رنگین کمان دستهای تو
مشتخشم بجان آمدن از هزار تحقیر
که ستیزت است
با سلیطگان ِبرهوت ِخون وُ خرافه وُ ندبه
گزمگی ساز کرده اند
بیهوده
عبث
میرا

وای که راهواری ات
پرشور
آفتابخیز آرزوهای فروکوفته ی من است
دلم غنج می زند
از برای اینهمه که از دستان تو می شکفد